محمدصالح نقره کار- وکیل دادگستری
۱٫شرف حقوق، اعتبار و آبروی وکالت:
ضایعه فقدان «استاد کاتوزیان» جامعه حقوقی و همه دلواپسان اخلاق و عدالت را به افسوس و حسرت نشاند.او شرف حقوق ایران و اعتبار و آبروی نهاد وکالت بود. او زبان گویای عدالت و منطق ناطق تلفیق اخلاق و انصاف بود؛ استاد شناسنامه و تبار فاخر علم حقوق میهن ماست.
مرگ چنین خواجه نه کاری است خرد!
به راستی…گر چه در هر ماتمی خیزد غمی
فرق دارد ماتمی با ماتمی!!!
امام علی (ع) میفرماید: «انسان عالم زنده است هر چند جسم او در میان نباشد چرا که نفس علم،حیات و شفاست،عالم را میراثی است گرامی و نعمتی است همگانی،عالم را زیبایی است که مکتوم نماند و خویشاوندی است که جفا نورزد.عالمان پاکترین مردمند از نظر اخلاق و کمترین مردمند از نظرطمع حطام دنیا»{غرر الحکم ۴۲ر۶۸۶۴} ؛ این کلام رساترین توصیف درمورد استاد است…و کاتوزیان چنین بود…
۲٫ تخلق عملی به ملکه عدالت و اخلاق:
استاد در طول ۶ دهه حیات علمی خود، صاحب مناصب پر طمطراق و تحت حمایتهای ملوکانه این و آن نبود.شاید به همین خاطر هم دلنشینتر از سایرین مینمود و چندین نسل از حقوقدانان سخت پسند را دلداده سلوک خود کرد.استاد تخلق عملی و عینی به عدالت داشت.هم عدالت نظری در آثار، مکتوبات و سخنرانیهای وی با غلظت تمام رخ مینماید و هم عدالت عملی از منش او دیده میشود.در مقدمه کتاب گامی به سوی عدالت{ص ۱۱} میگویند:
«.التزام به تلاش در راه حق و عدل از قبیل تعهد به نتیجه نیست و همینکه صادقانه بجا آورده شود وفای به عهد است؛آسودگیم از این است که هیچگاه حرمت قلم را نشکسته ام و برای خشنودی این وآن یا از ره دشمنی و طمع جاه و شهرت سخنی نگفتهام که از آن شرمسار باشم.هر چه هست بر سائقه غیرخواهی وستیز با ظلم و زور و گمراهی و تعصب است ؛پاسخی به ندای وجدان که اندیشه ام در آن تاریخ شایسته گفتن میدانسته است…»
۳٫ که درون گوشه گیران ز جهان فراغ دارد…:
استاد، نماد پاکبازی و سلامت نفس بود. چه عزلت ۱۱ ساله ایشان پس از برکناری از دانشگاه و چه حذف ایشان از هیات تدوین پیش نویس قانون اساسی و بی توجهی به زحمات ایشان در تدوین پیش نویس و چه ایستادگیها بر عدم ورود رابطه بازی در توزیع مناصب علمی دانشگاه تهران که زبانزد همگان است و چه آنطور که همسرشان در روز تشییع توصیف کردند روحیه حق خواهی و ظلم ستیزی که در همه مناسباتشان موج میزد و هیچگاه ندیدند سر تعظیم برای هیچ فرد و مقامی فرو آورند جز برای اهل علم و اینکه تنها دستی که بوسیدند دست استادشان آیت اله سنگلجی بوده و بس٫ و چه توصیف دکتر صفایی در مراسم تجلیل استاد که بی مهریها به ایشان را منتج از روحیه عدالت خواهی و ایستادن در مقابل تصمیمات مسئولان وقت دانشگاه دانستند و چه برخی مخالفتهای ایشان با لایحه مجازات و چه اصرار ایشان بر نقد قانونگرایی افراطی…همه بسان قطعات یک پازل شخصیت عدالت پرور و داداندیش و منصف و اخلاقی استاد را به تصویر میکشد.توجیهات استاد برای استعفا از مقام قضاوت و آن کتابخانه نشینیها در جوار امام رضا (ع) و داستان محکومیت پسر صاحبخانه توسط ایشان در اراک و اینکه جریمه مالی را نیز از جیب خود دادهاند و یا اعتراض ایشان به رفتارهای خلاف قانون مسئولان وقت قضایی رژیم طاغوت که منفک شدن او از دادگستری را در پی داشت و…تواضع و اخلاق پدرانه در برخورد با شاگردان که خود بعینه شاهد ان بودم و حلقه دانشجویان گواهند.
۴٫ فرصتی که آمیختن تحقیق و تفکر با دعای سحرو عرفان به استاد داد:
در صفحه ۱۳ مقدمه کتاب گامی به سوی عدالت استاد ازجعبه سیاه شکوفایی حقیقی خود پرده برداری میکند:
«….از سال ۶۰ که از کار دانشگاهی و اشتغال اداری معاف شدم فشرده ترین دوران این تلاش است که بیش از ۱۰ سال تمام وقت در خدمت دانش حقوق بودهام.
انزوا و عزلت مادی را به نیروی عشق به عدالت گرمی بخشیدم و بیش از همه خود را به مقصد نزدیک دیدم.تحقیق و تفکر را به دعای سحر و عرفان آمیختم و به زندگی تازه خود جلا بخشیدم که گاه از زندگی خاکی فاصله میگرفت.با
عارف قیومی همزبان شدم که:
چون ز تنهایی تو ناهیدی شوی
زیر ظل یار خورشیدی شوی
رو بجو یار خدایی را تو زود
چون چنان کردی خدا یار تو بود
آنکه در خلوت نظر بر دوخته است
آخر آنرا هم زیار آموخته است
در همین دوران گوشه گیری است که از زبان خواجه شیراز نوشتم:
سر ما فرو نیاید به کمان ابروی کس
که درون گوشه گیران ز جهان فراغ دارد…
شاید بتوان نقطه عطف زندگی استاد را این ۱۱ سال پر مشقت دانست که به گفته همسرشان،تنگنای مالی و مشکلات معیشتی بر زندگی آنها سایه گسترانیده بود.اما استاد را به مقام رضا و استغنا از خلق رسانید که این منزل برای سالک،کلید راه کمالات است.
۵٫ شوق استقرار عدالت و شکستن زندان قانون:
بر خلاف تلقی عدهای که حقوق را مرادف قانون میدانند استاد تمام فریاد خود را بر سر این برداشت سبک و بازاری از حقوق میزند و به قضات و وکلا و حقوق دانان هشدار میدهد که حقوق کدهای خشک و خط کش بی روح قانون
و بخشنامه و آیین نامه و ضابطه موضوعه صرفا نیست.روح حقوق عدالت است ونگارنده این اصرار مکرر استادرا شاه بیت تمام نگاشتهها و تُراث آن راد مرد عدالت میدانم.چنانچه در مقدمه کتاب گامی به سوی عدالت میگوید«…ای عدالت،مرا در زمره عاشقان خود بپذیر و فیضی بخش تا سیمای تو را در پرده هر پندار و ریا از ستم باز شناسم.من نیز در برابر،سراسر منطق را به پای تو میریزم و همه قوانین را به سوی تو میکشم.باشد که این معامله به هدایت اندیشه من و چیرگی تو بر لشکر ظلم انجامد..»
در مقدمه چاپ دوم کتاب خانواده با جسارت فزونتری تهدید میکند که در برابر قداست عدالت منتظر اذن قانون نمیماند. می گوید: «…سعی من اینست که قوانین را محترم شمرم و نظم را نگه دارم.ولی این شکیبایی هم برای خود حدی دارد.همین که با ستمی آشکار روبرو شوم در پشت سدهای شهرت و رسم و رویه قضایی و صنایع ادبی و منطقی فرو نمیمانم.از هر وسیله که علم حقوق در اختیارم نهاده به آن قاعده میکوبم تا از رونق و جلا بیفتد.اگر بتوانم ازآن میگذرم و اگر چندان صریح باشد که وامانم ،سرافرازم که با ظلم در افتاده ام.آسودگیم آنجاست که غباری بر چهره عدالت نبینم….چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم…»
استاد اصطلاح «حقوق زنده» را خلق میکند. در برابر حقوق مرده که کدهای خشک و منجمد و فریز شده است.روح زندگی بخش این حقوق عدالت است و لذا در ادامه مقدمه همان کتاب میگوید…«از تاریخ و جامعه شناسی و تحلیل قوانین استفاده کردم تا به حقوق زنده دست یابم.ولی هرگز به آن پای نبستم.از آرمانی که در دل داشتم غافل نماندم.گاه نیز شوق بر قراری عدالت مرا از حصار قانون بیرون رانده است.»
آخرین فراز از مقدمه کتاب گامی به سوی عدالت،عصاره حکمت نظری استاد است که…«عدالت هر چه مطلقتر و زلالتر و کاملتر باشد بهتر است.ارزشی است بدون قید و شرط…شاید بدلیل کششی که بسوی حق تعالی داریم این تمایل در ما ایجاد شده…اگر به عدالت الهی دسترسی نداریم،چهره خاکی آنرا از دست ندهیم،اگر چه به بهای فدا کردن آزادی و برابری باشد»
۶٫ محروم مانده از سرمایه استاد:
شاید کسانی که با قضا آشنایند از ته دل خلاء محروم نگه داری از سرمایهای چون استاد و همگنان او را در این نهاد با عمق وجود لمس کرده باشند.زبان گزنده اهل علم هر چند مسئولان را مکدر میسازد اما رمز سلامت و راه توسعه از تدبیر و تذکار دیرینگان این درگاه میگذرد.استاد هر چند، نفر طراز اول حقوق ایران بود اما توسط دستگاه قضا آنسان که انتظار میرفت تحویل گرفته نشد. «دکتر سید محمدهاشمی» استاد حقوق اساسی نقل میفرمودند که اوایل دوران مسئولیت آیتاله شاهرودی برای اولین بار شماری از اساتید بنام را دعوت کردند و از جمله دکترکاتوزیان بود که فرموده بودند از این سنخ نشستها احتراز میکنند و عزمی برای تغییر نمیبینند و در عین تواضع،عذر آورده بودند… حکایت زیبای سعدی را مرور میکنم که«…یکی از وزرا معزول شد و به حلقهی درویشان درآمد. اثر برکت صحبت ایشان در او سرایت کرد و جمعیت خاطرش دست داد. ملک بار دیگر بر او دل خوش کرد و عمل فرمود قبولش نیامد و گفت: معزولی به نزد خردمندان بهتر که مشغولی… آنان که کنج عافیت بنشستند…
ملک گفتا: هر آینه ما را خردمندی کافی باید که تدبیر مملکت را شاید. گفت:
ای ملک نشان خردمندان کافی جز آن نیست که به چنین کارها تن ندهند.
همای بر همه مرغان از آن شرف دارد
که استخوان خورد و جانور نیازارد»
۷٫ احتشام و تنعم کتابخانه را به شوکت و مکنت صاحبان قدرت نفروخت
مجلس ترحیم استاد هم خالی از مقامات مورد انتظار بود.نمی دانم شاید راز محبوبیت استاد را هم باید در دوری گزیدنهایشان از معاشرت با صاحبان قدرت دانست و اینکه حشمت و تنعم کتابخانه را با تکبر و تفاخر صاحبان قدرت و اصحاب شوکت و مکنت طاق نزدند و به قول خواجه نصیر طوسی چنین بودند که:
لذات دنیوی همه هیچست نزد من
در خاطر از تنزّل آن هیچ ترس نیست
روز وصال و شب عیش و طرب مرا
جز در شب مطالعه و روز درس نیست
این شد که همه حقوقدانان عصر حاضر بر سفره علم و دانش استاد نشسته و خود را مفتخر به شاگردی او میدانند.دلسوزان نیز تاسف میخورند در شرایطی که بعضا برخی مسئولان قضا سابقه کمی در این عرصه داشته و دانش بالا و تخصص لازم ندارند گوهر دردانه کاتوزیان باید در گوشهای صرفا به تتبع علمی پرداخته و عموم از وجود ذی جود او بی بهره بوده باشند.
۸٫ گنجینه علم حقوق در انزوا و فرصتی که از نظام حقوقی دریغ شد
«آیت الله محقق داماد» به زیبایی در مراسم ترحیم استاد[۱۸ شهریور نود وسه]
در محل کانون وکلای دادگستری مرکز، فقر معنوی یک جامعه را توصیف نمودند و اینکه تعبیر امام علی (ع) از فلاکت یک ملت، تنگ نظری در برخورد با فاضلان و تحدید آزادی بیان و پس از بیان ایشان است.عبارت «افاضلهم ملجم و اراذلهم مکرم» در غرر الحکم آمدی و نهج البلاغه نشانه سقوط یک تمدن است.نهیب ایشان در باب مسائل کوچک را بزرگ کردن و مسائل بزرگ را کوچک نشان دادن و افراد کوچک را به کارهای بزرگ گماردن و افراد بزرگ را کوچک و منزوی کردن، تصویر واضحی از جامعه مطرود علوی نشان داد.لذاست که تذکرهای مکرر قرآن کریم بر صعبترین مصیبت تاریخ که همانا «جهل» است استوار شده و از افتادن در این ورطه انذار میدهد. دکتر«نجفی توانا» رئیس کانون وکلای مرکز نیز ویژگی متمایز استاد نسبت به دیگران را کار کردن روی «اصول» و ذره ای کوتاه نیامدن از آن معرفی نمودند.مخلص الکلام اینکه قدر شناسی از سرمایه انسانی رمز توانبخشی به دستگاه قضاست و باد که پس از این چنین باد.
۹٫دهه آخر عمر استاد و دغدغههای حقوق عمومی و حقوق بشری:
تنظیم شایسته رابطه دولت و مردم در صدرمسالههای استاد شده بود.لذا از قله تنظیم و تنسیق حقوق خصوصی به وادی کتابت در حقوق عمومی شتافت و چنانچه در مقدمه کتاب مستطاب «مبانی حقوق عمومی» آورده «…خود را مانند بازیکنی میدیدم که در محل معتاد خود توپ نمیزند ولی با استفاده از تمام توان و تجربه اندوخته خود میکوشد تا راه را برای رسیدن به دروازه عدالت بگشاید و یا چونان سربازی که در رده تازه ای،نبرد میکند و عشق و تلاش را مستمسک عبور از بحرانها قرار میدهد…» استاد در دهه آخر حیاتشان توجه خاصی به مقوله حقوق عمومی و سرخطهای حقوق بشری دارد.عناوینی که در سخنرانیهایشان مرتبا اعلام میداشتند ناظر به همین معناست. گفتگوی کوتاه صاحب قلم با ایشان در خصوص «منشور حقوق شهروندی» و امید ایشان به تلاشها در عین تاکید بر عازم بودن مسئولین امر و برخی گلایههای صریحشان به اینکه «آقایان اگر مترصد به حقوق مردمند همین قوانین موجود را اجرا کنند”گواه دلواپسیهای استاد است.ایشان به فراست دریافته بودند که بیشترین مسألههای حقوقی مسألههای برآمده از روابط میان شهروندان و دولت است؛ لذا نگارش کتاب «مبانی حقوق عمومی»{ نشر دادگستر، ۱۳۷۷} را در دستور کار خود قرار دادند. درک این معنا که در مسیر حرکت جامعه به سوی دستورگرایی و قانونمداری و در نتیجه پاسداشت حقوق شهروندان باید نظام حقوق عمومی را متحول ساخت از خصایص استاد است. حقوق عمومی با انقیاد بر موازین حقوق بشر و شهروندی، روابط میان شهروندان و دولت را باز تعریف می کند و استاد برای استاندارد سازی این حوزه علمی قلم زدند. استاد همچنین کتاب «آزادی اندیشه و بیان» { انتشارات دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، ۱۳۸۲} را به چاپ رساندند که با همکاری جمعی از دانشجویان و اساتید حقوق خصوصی نگاشته شده است. «قوه مقننه، قوه برتر، اصول تفسیر قانون اساسی» عناوین برخی دیگر از نوشتههای استاد در حوزه حقوق عمومی است.کتاب گامی به سوی عدالت ایشان در مقالات و یادداشتهای مکرری به مسائل مرتبط با حوزه حقوق عمومی میپردازد.{نشر دانشگاه تهران،۱۳۷۸} مقدمهای بر جمهوری اسلامی،مقدمهای بر حقوق عمومی،حفظ نظم یا بازوی عدالت، آزادی و حدود آن در اسلام،بخش مربوط به حقوق اساسی و بخش مربوط به حقوق اداری حاصل تتبعات علمی ایشان در این حوزه است.